انگار اره بر رگ روحم کشیده اند


شعری از دوست عزیزم حنیف افخمی ستوده :


انگار اره بر رگ روحم کشیده اند
فریاد می زدم که گلویم دریده اند

انگار در مسیر تلاقی شعله ها
پروانه های کوچک عمرم رمیده اند

پروانه و مجال افق های عنکبوت
با بال ها که از تن تارش تنیده اند

چیزی شبیه دشنه به جانم نشسته است
یا گرگ ها میان گلویم دویده اند

دیشب صدای شیههی شیطان شنیده شد
حالا تمام طایفه یک جا رسیده اند

این شعله نور نیست که چشمان اژدهاست
بنگر که ساحران به چه طورت (تورت) کشیده اند

ماییم و دشنه ها و گلوهای واقعی
مشتی رسول کذب که کابوس دیده اند

وقتی سکوت کردم و سیلی به صیهه خواست
یعنی که دردهای نهانم شنیده اند

وقتی سکوت میکنم و نعره میزنی
انگار اره بر رگ روحم کشیده اند


30 خرداد 88

هر ایرانی‌ یک رسانه



این روزها - بعد از انتخابات - به شدت حال منقلبی دارم، مانند همهٔ شما. همهٔ شما هموطنان. بر این باورم، فارغ از آنکه چه عقیده سیاسی یا مذهبی‌ داشته باشیم، اتفاقات اخیر هر ایرانی‌ را منقلب می‌کند. هر ایرانی‌ که کوچک نشانی‌ از این خاک هنوز در وجودش هست.
این روزها جرات شنیدن تصنیف "ایران‌ای سرای امید" و یا حتی "فریاد (خانه‌ام آتش گرفت است)" شجریان را ندارم. این بغض فروخورده، تازه شده و با اندک تلنگری میترکد.
اما درد من نه فقط بلایست که از بالا بر ما اعمال شده، که بیشتر از نبود آگاهی‌ بعضی‌ از هم میهنانم از شرایط و قضاوت‌های آنها و عدم همراهی آنهاست. گرچه خیلی‌ از آنان به علت نبود دسترسی‌ به اخبار و داشتن تنها منبع خبری موجود که در خوشبینانه‌ترین حالت فقط بخشی از حقیقت را میگوید (که این خود بزرگترین دروغ است) خیلی‌ هم مقصر نیستند. از سوی دیگر عقاید مذهبی‌ و بمباران خبری رسانه‌های داخلی‌ فرصت اندیشیدن و تامل را از آنان گرفته و اجازه نمیدهد گمان کنند ممکن است این همهٔ حقیقت نباشد.
حرف دلم بسیار است و نمی‌شود که بنویسم.
تنها راهی‌ که برای حل این معضل به نظرم می‌رسد استفاده و ادامهٔ ایدهٔ "هر ایرانی‌ یک رسانه" است ، وظیفهٔ خود میدانم و از شما نیز تقاضا دارم با صبر بسیار در یک برنامهٔ بلند مدت با افراد نزدیک خود گفتگو کنید و سعی کنید اطلاعاتی‌ که به گوششان نمیرسد را به آنان بگویید. چه بسیار کسانی‌ که نه به اینترنت نیم بند داخلی‌ دسترسی‌ دارند نه به ماهواره.

نکته مهم: استدلال نکنید، عصبی نشوید. خبر رسانی کنید و فقط تقاضا کنید خبرهای سانسور شده را بخواند و بشنوند.

آنگاه شما پیروز خواهید شد!




ابتدا شما را نادیده می گیرند
بعد به شما می خندند
بعد با شما مبارزه می کنند
آنگاه شما پیروز خواهید شد!

گاندی


First they Ignore you
Then they laugh at you
Then they fight you
THEN YOU WIN.

Mahatma Gandhi

این صدای خس و خاشاک است


درود بر شرافت استاد شجریان؛

خبر:
محمدرضا شجریان استاد بزرگ موسیقی آواز ایران طی گفتگویی تلفنی با بی بی سی گفت:
به حق و حقوق من تجاوز نکنید، هر گاه صدای من را در تلویزیون پخش می کنید ، تمام بدنم می لرزد و احساس شرم می کنم ، صدای مرا از این رسانه پخش نکنید ، این صدای همان خس و خاشاک است

وی ادامه داد که این صدا و سرودها در سال 57 و 58 و بخاطر حرکت بزرگ مردم ایران بود ولی این سرودها را به صورت مردمانی که من برای آنها خوانده ام و به خواستشان توجه نمی شود می زنند

شجریان که با بی بی سی صحبت می کرد با عصبانیت و موکدا گفت: این صدای خس و خاشاک است و هیچ حقی برای پخش آن ندارند

ظاهرا اشاره این استاد بزرگ آواز ایرانی به سخنان چند روز پیش احمدی نژاد بود که مردم حاضر در راهپیمایی ها علیه خود را خس و خاشاک و اراذل و اوباش نامید

ما خس و خاشاک نیستیم





آری به اتفاق جهان میتوان گرفت

درد مشترک

همراه شو عزیز/همراه شو عزیز
تنها نمان به درد/کین درد مشترک
هرگز جدا جدا/درمان نمی شود
دشوار زندگی/هرگز برای ما
بی رزم مشترک/آسان نمی شود
تنها نمان به درد/همراه شو عزیز
همرا شو/همراه شو
همراه شو عزیز
همراه شو عزیز
تنها نمان به درد/کین درد مشترک
هرگز جدا جدا/درمان نمی شود


این هم فایل صوتی این تصنیف.

با کیفیت و حجم کمتر هم اینجاست


پیشتر این مطلب رو گذاشته بودم ولی الان با بغضی در گلو تنها کاری که میتوانم بکنم همین است.

فیلترشکن جدید


این یک فیلترشکت جدیده که توی این اوضاع شاید به درد بخوره

می کنم فریاد ، ای فریاد ، ای فریاد ...



خانه ام آتش گرفته است آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرش ها را تارشان با پود

من به هر سو می دوم گریان
در لهیب اتش پر دود

وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته سوزان
می کنم فریاد، ای فریاد، ای فریاد...

از فراز بام هاشان شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه این مشبک شب

من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخیزد به گردش دود
تا سحرگاهان که می داند که بود من شود نابود.

خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر

وای آیا هیچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می کنم فریاد ، ای فریاد ، ای فریاد




رای به یک اصولگرا به امید اصلاحات



شب انتخابات است. دلم آنجاست، در ایران. بر خلاف خیلی‌ها، این دل شور ندارد در آن آشوبی بپاست.

به امید اصلاحات به یک اصولگرا رای میدهیم!

تنها دلخوشی من شادی مردم میهنم از خالی‌ شدن این صندلی‌ از کسی‌ است که نمیخواهندش.

ولی‌ کسی‌ که به جای او می‌نشیند قولی‌ از اصلاحات مورد نظر من و یا شما نداده و نمیدهد. اما ما دوست نداریم به این موضوع فکر کنیم. دلمان فقط به همان حسن اول باید خوش باشد.

فعلا همه جو زده ا‌ند. بعدا شاید فکر کنیم.