برخـیز شـتربـانـا بربـنـد کـجـــاوه کز چرخ همی گشت عیان رأیت کاوه
در شاخ شجر برخـاست آوای چکاوه وز طول سفر حسـرت من گشت علاوه
بگذر به شتاب اندر از رود سمـاوه در دیـده مـن بـنـگر دریـاچـه سـاوه
درچین و ختن ولوله از هیبت ما بود در مصر و عدن غلغله از شوکت ما بود
در اندلس و روم عیان قدرت ما بود غرناطه و اشبیلیه در طاعت ما بود
صقلیه نهان در کنف رأیت ما بود فرمان همایون قضا آیت ما بود
خاک عرب از مشرق اقصی گذراندیم وز ناحیه غرب به افریقیه راندیم
دریای شمالی را بر شرق نشاندیم وز بحر جنوبی به فلک گرد فشاندیم
هند از کف هندو ختن از ترک ستاندیم ماییم که از خاک بر افلاک رساندیم
امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم درداو فره باخته اندر شش و پنجیم
با ناله و افسوس در این دیر سپنچیم چون زلف عروسان همه در چین و شکنجیم
هم سوخته کاشانه و هم باخته گنجیم ماییم که در سوگ و طرب قافیه سنجیم
جغدیم به ویرانه هزاریم به گلزار
افسوس که این مزرعه را آب گرفته دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
خون دل ما رنگ می ناب گرفته وز سوزش تب پیکرمان تاب گرفته
رخسار هنر گونه مهتاب گرفته چشمان خرد پرده ز خوناب گرفته
ثروت شده بی مایه و صحت شده بیمار
ابری شده بالا و گرفته است فضا را از دود و شرر تیره نموده است فضا را
آتش زده سکان زمین را و سما را سوزانده به چرخ اختر و در خاک گیا را
ای واسطه رحمت حق بهر خدا را زین خاک بگردان ره طوفان بلا را
بشکاف ز هم سینه این ابر شرر بار
۱ نظر:
http://14mordad.blogfa.com/post-1.aspx
indafe kar nakoneh dige payam nemizaram.
fahmidi???
boro linke bala ro chek kon.zood bash.
ammar
ارسال یک نظر