برنامه ریزی و ثبت دخل و خرج
فوتوشاپ آنلاین
گوگل در خدمت یادگیری زبان
در کنار تمام فوایدی که موتورهای جستجو (به ویژه گوگل) دارند، از این موتورها برای یادگیری زبان هم میتوان استفاده کرد. بهتر است با چند مثال مطلب رو روشن کنم:
مثلا میخواهید بدانید حرف اضافه ای که بعد از فعل Ask می آید چیست
مثلا ask him send it درست است یا ask him to send it. کافیست یک علامت " در اول هر دو عبارت بگذارید و هر دو را به طور جدا گانه در گوگل جستجو کنید.
نتیجه : ask him to send it" نزدیک به چهار میلیون بار و ask him send it فقط هفت بار(که البته هفتمی مربوط به متن همین نوشته است!). پس قطعا میتوان عبارت درست را تشخیص داد.
مثال دیگر
میخواهیم در ابتدای نامه ای در مورد نظری که مخاطب قبلا در مورد چیزی داده نظری بدهیم
کدام درست است؟
"Regarding your comment for"
یا
"Regarding your comment on"
گوگل میگوید اولی 32 هزار بار و دومی 500 هزار بار در اینترنت دیده میشود. پس دومی صحیح است. (یا حداقل صحیحتر است)
البته مثل تمام جستجوهایی که در گوگل میکنید انتخاب درست عبارت و کلمات بسیار مهم است و حتی ممکن است هر دو عبارتی که جستجو میکنید درست باشد ولی در دو موقعیت مختلف.
مثلا On the bus درست است یا In the bus؟
گوگل هر دو را با بیش از150 میلیون بار استفاده درست میداند ولی بستگی به استفاده شما معنی تفاوت دارد.
ترفند هایی هم هست تا نتیجه مطمئن تری بگیرید. مثلا ممکن است عبارت اشتباه را افراد زیادی در نوشته های خود استفاده کرده باشند. کسانی که مثل من به زبان مسلط نیستند و در وبلاگ خود و یا در فیس بوک یا تالارهای گفتگو از عبارت اشتباه استفاده کرده باشند. یک راه حل فیلتر کردن نتایج با کلماتی مانند CNN یا BBC است. کافیست این کلمات را نیز در کنار عبارت بگذارید تا نتیجه مطمئن تری بگیرید.
اگر این مطلب به نظرتان توضیح واضحات است عذر میخواهم. به هر حال برای من که اینجا هر روز باید ایمیلهای جورواجور بنویسم. گوگل کمک بزرگیست.
بدیهیست این روش مختص زبان انگلیسی نیست و حتی اگر املای یک کلمه فارسی را هم نمیدانید گوگل باز هم کمک میکند.
آشنایی با آمریکا (راهنمای تازه واردین به آمریکا)
البته کتاب به زبان انگلیسیست که مسلما کمک مضاعفی است، تا با اصطلاحات و کلماتی که در موقعیت های مختلف آمریکاییها به کار میبرند نیز آشنا شوید.
از جمله سرفصلهای این کتاب:
- نظر آمریکاییها نسبت به خودشان و خارجیها
- آزادی
- حریم خصوصی
- برابری
- ارزش زمان
- سیاست
- خانواده
- تربیت کودکان
- ورزش
- رفتار در مکانهای عمومی
- برقراری ارتباط و رفتار اجتماعی
- تحصیل
- فرهنگ آمریکایی
- تجارت
- ایده هایی برای تقویت زبان
- و...
این کتاب حدود 330 صفحه و حجم فایل پی دی اف یک مگابایت است.
امشب همه غمهای عالم را خبر کن
آن روز پدرم میگفت چون خودت این استعداد را نداری چنین تصوری میکنی، ولی برای کسی مانند او چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
ولی..
نمیدانم چه بگویم و اسمش را چه بگذارم. دست روزگار؟ سیاست های حکومت؟ اختلافات سنتی میان هنرمندان سنتی؟ هر چه بود بعد از چند سال مشکاتیان را از ما گرفت. خیلی پیش از چنین روزی که جسمش را به خاک میسپاریم.
همه علاقمندان موسیقی سنتی از اختلاف بین شجریان و مشکاتیان خبر دارند. گرچه سال گذشته خبر رفع این کدورت و امکان اجرای کارهای مشترک این دو بزرگوار خوشحالمان کرد، ولی مشکاتیان زمانی برای این مهم نداشت.
متاسفانه یکی پس از دیگری چنین سرمایه هایی را از دست میدهیم. تا کی باشد که مادر میهن دوباره شجریان و مشکاتیانی را هم عصر هم بزاید.
خداوندا! ماهها و سالهاست که خبر بد میشنوم و روحم در حسرت شنیدن خبری مسرت بخش میسوزد. راستی شما چنین حسی ندارید؟
این قطعه محزون از آلبوم سرو آزاد با صدا و اجرای مشکاتیان، حرف دل ماست.
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن
ای میهن ، ای انبوه اندوهان دیرین
ای چون دل من ، ای خموش گریه آگین
در پرده های اشک پنهان ،کرده بالین
ای میهن ،ای داد
از آشیانت بوی خون می آورد باد
بربال سرخ کشکرت پیغام شومی است
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
ای میهن ، ای غم
چنگ هزار آوای بارانهای ماتم
در سایه افکند کدامین ناربن
ریخت خون از گلوی مرغ عاشق؟
مرغی که می خواند مرغی که می خواست پرواز باشد …
ای میهن ،ای پیر
بالنده ی افتاده، آزاد زمینگیر!
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن!
در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است .
در اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد،
دمادم
ه . ا . سایه
فلش دیسک آنلاین و امکانات دیگر در DROPBOX
- 2گیگا بایت فضای رایگان.
- امکان افزایش تا 3 گیگا بایت در صورت معرفی 4 نفر (هر نفر 250 مگابایت). دعوت شونده و دعوت کننده هر کدام 250 این فضای اضافه را دریافت میکنند.
- ایجاد یک Folder مانند همه Folder های ویندوز که علاوه بر امکان کپی راحت و بی درد سر، به صورت خودکار تغییرات را در تمام کامپیوترهای شما اعمال میکند. توضیح اینکه مثلا اگر فایلی را شب در منزل در این Folder کپی کنید، فردا در محل کار هنگامی که به اینترنت دسترسی داشته باشید این فایل در همان شاخه در کامپیوتر محل کارتان نیز کپی خواهد شد.
- حتی اگر آنلاین نباشید هم به فایلها به صورت آفلاین دسترسی دارید.
- امکان اشتراک گذاری برای همه افراد یا چند نفر ( تمام فایلهایی که در این وبلاگ اعم از موسیقی و نرم افزار معرفی شده اند در واقع در شاخه اشتراکی اکانت من هستند که شما به راحتی و بدون فیلتر به آن دسترسی دارید)
- شما هم اگر وبلاگی دارید که برای اشتراک گذاری فایلها از سایتهایی مثل Tinypic یا Sharemation استفاده میکنید ایک سایت با امکاناتش گذینه بسیار بهتری ست.
- ضمنا هیچوقت نگران فایل ها و اطلاعاتتون نیستید ونیاز نیست اونها رو همیشه روی فلش دیسک داشته باشید یا مثلا با صورت پیوست به خودتون ایمیل بزنید یا FTP کنید.
برای عضویت، به سایت زیر بروید و نرم افزارش را نصب کنید. در شاخه My Documents در ویندوز، یک شاخه تحت عنوان My Dropbox ایجاد میشود و بقیه کار هم مشخص است.
برای ارسال لینک فایلهایی که در زیر شاخه Public کپی کرده اید، روی هر فایل کلیک راست کنید و در قسمت Dropbox گزینه Copy Public link را انتخاب کنید و هرجا خواستید Paste کنید.
در اینجا هم توضیحات بیشتر را ببینید.
تفنگت را زمين بگذار
درود، درود بر بزرگ مرد موسیقی ایران. کدام ایرانی را میشناسید که با شنیدن این تصنیف اشک در چشمانش و مو بر تنش راست نگردد؟ عمرش دراز که چنین مردانی در این روزگار انگشت شمارند تصنیف محمد رضا شجریان با آهنگسازی مجید درخشانی و شعر فریدون مشیری
زبان آتش
تفنگت را زمين بگذار
که من بيزارم از ديدار اين خونبارِ ناهنجار
تفنگ دست تو يعنی زبانِ آتش و آهن
من اما پيش اين اهريمنی ابزارِ بنيان کن
ندارم جز زبان دل ، دلی لبريز ز مهر تو ،
تو ای با دوستی دشمن !
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونريزی ست
زبان قهرِ چنگيزی ست
بيا ، بنشين ، بگو ، بشنو سخن، شايد
فروغِ آدميت راه در قلب تو بگشايد
برادر گر که می خوانی مرا، بنشين برادروار
تفنگت را زمين بگذار،
تفنگت را زمين بگذار تا از جسم تو
اين ديوِ انسان کش برون آيد.
تو از آيين انسانی چه می دانی ؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا بايد تو بستانی ؟
چرا بايد که با يک لحظه غفلت ، اين برادر را
به خاک و خون بغلطانی ؟
گرفتم در همه احوال حق گويی و حق جويی
و حق با توست ،
ولی حق را برادر جان به زور اين زبان نافهمِ آتشبار
نبايد جست !
اگر اين بار شد وجدان خواب آلوده ات بيدار
تفنگت را زمين بگذار.
.
.
اصلاح لینک ها
معدن قطعات و ابزار مکانیکی
پیش از هرچیز باید بگم علت اصلی ننوشتنهای این روزهایم اوضاع کشورم است که دل و دماغی برای نوشتم نمیگذارد. ولی سعی میکنم در کنار غصه ها و امیدها و گفته ها و نگفته ها، کمی هم بنویسم.
نمیدونم چقدر پیش اموده که بخواهید نام یک ابزار و یا قطعه که در زندگی روزمره و یا هنگام کار استفاده میشه رو به انگلیسی بدونید. خیلی از ابزاری که میشناسیم اسم های خاص فارسی دارند که در صورت نیاز پیدا کردن معادل انگلیسیش کار آسونی نیست.
مثل:
مغار، رنده، آچار فرانسه، سنباده، انواع پیچ مهره، خار، لولا و بست، شلنگ ، شیر، هویه، زنجیر، چرخ صدها چیز دیگه.
از سایت مک مستر (McMASTER) میتوانید از شیر مرغ تا جون آدمیزاد! رو پیدا کنید. اینجا یکی از بزرگترین سایتهایی هست که تامین این قطعات و ابزار رو برای همه انجام میده و خیلی کامله.
البته برای کسانی که بیرون از آمریکا هستند مسلما خرید میسر نیست ولی ضمن یادگیری معادل انگلیسی آنها، کسانی که کار طراحی میکنند، میتوانید با دیدن و گشتن در این سایت ایده بگیرید و شاید استفاده بیشتری بکنند.
انگار اره بر رگ روحم کشیده اند
فریاد می زدم که گلویم دریده اند
انگار در مسیر تلاقی شعله ها
پروانه های کوچک عمرم رمیده اند
پروانه و مجال افق های عنکبوت
با بال ها که از تن تارش تنیده اند
چیزی شبیه دشنه به جانم نشسته است
یا گرگ ها میان گلویم دویده اند
دیشب صدای شیههی شیطان شنیده شد
حالا تمام طایفه یک جا رسیده اند
این شعله نور نیست که چشمان اژدهاست
بنگر که ساحران به چه طورت (تورت) کشیده اند
ماییم و دشنه ها و گلوهای واقعی
مشتی رسول کذب که کابوس دیده اند
وقتی سکوت کردم و سیلی به صیهه خواست
یعنی که دردهای نهانم شنیده اند
وقتی سکوت میکنم و نعره میزنی
انگار اره بر رگ روحم کشیده اند
هر ایرانی یک رسانه
این روزها - بعد از انتخابات - به شدت حال منقلبی دارم، مانند همهٔ شما. همهٔ شما هموطنان. بر این باورم، فارغ از آنکه چه عقیده سیاسی یا مذهبی داشته باشیم، اتفاقات اخیر هر ایرانی را منقلب میکند. هر ایرانی که کوچک نشانی از این خاک هنوز در وجودش هست.
این روزها جرات شنیدن تصنیف "ایرانای سرای امید" و یا حتی "فریاد (خانهام آتش گرفت است)" شجریان را ندارم. این بغض فروخورده، تازه شده و با اندک تلنگری میترکد.
اما درد من نه فقط بلایست که از بالا بر ما اعمال شده، که بیشتر از نبود آگاهی بعضی از هم میهنانم از شرایط و قضاوتهای آنها و عدم همراهی آنهاست. گرچه خیلی از آنان به علت نبود دسترسی به اخبار و داشتن تنها منبع خبری موجود که در خوشبینانهترین حالت فقط بخشی از حقیقت را میگوید (که این خود بزرگترین دروغ است) خیلی هم مقصر نیستند. از سوی دیگر عقاید مذهبی و بمباران خبری رسانههای داخلی فرصت اندیشیدن و تامل را از آنان گرفته و اجازه نمیدهد گمان کنند ممکن است این همهٔ حقیقت نباشد.
حرف دلم بسیار است و نمیشود که بنویسم.
تنها راهی که برای حل این معضل به نظرم میرسد استفاده و ادامهٔ ایدهٔ "هر ایرانی یک رسانه" است ، وظیفهٔ خود میدانم و از شما نیز تقاضا دارم با صبر بسیار در یک برنامهٔ بلند مدت با افراد نزدیک خود گفتگو کنید و سعی کنید اطلاعاتی که به گوششان نمیرسد را به آنان بگویید. چه بسیار کسانی که نه به اینترنت نیم بند داخلی دسترسی دارند نه به ماهواره.
نکته مهم: استدلال نکنید، عصبی نشوید. خبر رسانی کنید و فقط تقاضا کنید خبرهای سانسور شده را بخواند و بشنوند.
آنگاه شما پیروز خواهید شد!
این صدای خس و خاشاک است
خبر:
محمدرضا شجریان استاد بزرگ موسیقی آواز ایران طی گفتگویی تلفنی با بی بی سی گفت:
به حق و حقوق من تجاوز نکنید، هر گاه صدای من را در تلویزیون پخش می کنید ، تمام بدنم می لرزد و احساس شرم می کنم ، صدای مرا از این رسانه پخش نکنید ، این صدای همان خس و خاشاک است
وی ادامه داد که این صدا و سرودها در سال 57 و 58 و بخاطر حرکت بزرگ مردم ایران بود ولی این سرودها را به صورت مردمانی که من برای آنها خوانده ام و به خواستشان توجه نمی شود می زنند
شجریان که با بی بی سی صحبت می کرد با عصبانیت و موکدا گفت: این صدای خس و خاشاک است و هیچ حقی برای پخش آن ندارند
ظاهرا اشاره این استاد بزرگ آواز ایرانی به سخنان چند روز پیش احمدی نژاد بود که مردم حاضر در راهپیمایی ها علیه خود را خس و خاشاک و اراذل و اوباش نامید
درد مشترک
همراه شو عزیز/همراه شو عزیز
تنها نمان به درد/کین درد مشترک
هرگز جدا جدا/درمان نمی شود
دشوار زندگی/هرگز برای ما
بی رزم مشترک/آسان نمی شود
تنها نمان به درد/همراه شو عزیز
همرا شو/همراه شو
همراه شو عزیز
همراه شو عزیز
تنها نمان به درد/کین درد مشترک
هرگز جدا جدا/درمان نمی شود
با کیفیت و حجم کمتر هم اینجاست
پیشتر این مطلب رو گذاشته بودم ولی الان با بغضی در گلو تنها کاری که میتوانم بکنم همین است.
می کنم فریاد ، ای فریاد ، ای فریاد ...
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرش ها را تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب اتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته سوزان
می کنم فریاد، ای فریاد، ای فریاد...
از فراز بام هاشان شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه این مشبک شب
من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد به گردش دود
تا سحرگاهان که می داند که بود من شود نابود.
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر
وای آیا هیچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می کنم فریاد ، ای فریاد ، ای فریاد
رای به یک اصولگرا به امید اصلاحات
شب انتخابات است. دلم آنجاست، در ایران. بر خلاف خیلیها، این دل شور ندارد در آن آشوبی بپاست. به امید اصلاحات به یک اصولگرا رای میدهیم! تنها دلخوشی من شادی مردم میهنم از خالی شدن این صندلی از کسی است که نمیخواهندش. ولی کسی که به جای او مینشیند قولی از اصلاحات مورد نظر من و یا شما نداده و نمیدهد. اما ما دوست نداریم به این موضوع فکر کنیم. دلمان فقط به همان حسن اول باید خوش باشد. فعلا همه جو زده اند. بعدا شاید فکر کنیم.
کلاس زبان
اوایل فکر میکردم شاید با این کار معافیت مالیاتی و یا منفعت مالی دیگری متوجه آنهاست. ولی اینگونه نیست. تقریبا تمام معلم ها مسیحی های معتقدی هستند که به نیت خیر چنین میکنند.
ما هم در یکی از این کلاسها که در Mclean Bible Church که انصافا کلیسای بزرگ و مجهزیست، برگزار میشود شرکت کردیم. این کلاسها در 5 مقطع مختلف و با هزینه 10 دلار برای هر ترم به علاوه هزینه کتاب برگزار میشه.
نکته جالبی که وجود داره تنوع ملیتی شاگردها در این کلاسهاست. پنداری سازمان ملل کوچکی در این کلیسا وجود داره. فقط در کلاس ما 6 شاگرد بودند که از فلسطین، ترکیه، گواتمالا، کره جنوبی و البته ایران بودند. الیزابت خانم مهربانی که در کلاس مقطع 5 معلم ما بود، علاوه بر وقتی که برای تدریس می گذاشت، در پایان دوره همه ما را به ناهار دعوت کرد و کادوهایی نیز به فراخور به هر شاگرد داد. (به من هم دوکتاب انگلیسی گزیده اشعار حافظ رسید! ) در پایان دوره هم در جشنی که در کلیسا برگزار شد ضمن دادن مدرک پایان دوره، پذیرایی مفصلی هم انجام شد که جای همه شما خالی بود.
از راست به چپ: داگلاس، ارشان، ساموئل، سمن، محمد، الیزابت
آنی بود، درها وا شده بود
شعر زیر شعر زیبا و غریبی از سهراب سپهری است، که شاید اگر محسن نامجو آن را نمیخواند، کشفش نمیکردم. البته طبع لطیف دوست عزیزم عباس نیز در این میان کمک بزرگی بود. این شعر کوتاه گویای چیزی شبیه مکاشفه دارد که دمی و آنی برای سهراب حاصل شده. میخواستم بیشتر در مورد این شعربنویسم که کمی سواد مانع شد. عجیب اینکه تفسیر و توضیحی هم در مورد این شعر در اینترنت پیدا نکردم. دوستان خوش ذوق مددی!
برگی نه، شاخی نه، باغ فنا پيدا شده بود.
مرغان مکان خاموش، اين خاموش، آن خاموش، خاموشی گويا شده بود.
آن پهنه چه بود: با ميشی، گرگی همپا شده بود.
نقش صدا کم رنگ، نقش ندا کم رنگ، پرده مگر تا شده بود؟
من رفته، او رفته، ما بی ما شده بود.
زيبائی تنها شده بود.
هررودی، دريا،
هر بودی، بودا شده بود.
معضل نام گذاری خودرو در ایران
شنیدم که از دومین (یا سومین) خودروی ملی در ایران خودرو پرده برداری شد.
پیش از هرچیز خسته نباشید به دست اندر کاران این پروژه. پروژه ایی که من هم مدتی در آن مشغول بودم و در ایران خودرو به نام پروژه X12 شناخته میشود. در اینجا در مورد این خودرو صحبتی ندارم ولی نامی که برایش برگزیده اند و کامتنی که یکی از دوستان در پست قبلی گذاشته بود باعث شد که در مورد نامگذاری خودروها در ایران و خصوصا ایران خودرو نکاتی را یادآور شوم.
پژوپارس:
این خودرو ابتدا به نام پرشیا و سپس سفیر و پس از آن پارس نامیده شد.
پژو آردی:
این خودرو به نام پیکان آردی و سپس به علت اعتراض پژو، پژو آردی نامیده شد
سمند:
این خودرو ابتدا پیکان جدید، پیکان 110، و سپس سمند نامگذاری شد.
سریر:
این خودرو ابتدا ردان و سپس سریر نامیده شد.
سورن:
ابتدا در روز پرده برداری سورَن و پس از آن سورِن خوانده شد.
مینیاتور:
خودروی ملی که نام ایرانی ندارد و املای آن نیز اشتباه است. Miniator به جای Miniature. ظاهرا ورود هموطنانی که به آمریکا میگفتند Shame and you ، به سایپا باعث این اشتباه شده.
صبا و نسیم:
آخرین باری که نام فارسی مدلهای پراید را شنیده یا به کار برده اید یادتان هست؟
اما خودروی جدید ملی با نام Runna یک مشکل کوچک از نوع دیگر دارد. کلمه Rana با همین تلفظ در زبان اسپانیایی که البته زبان بیشتر کشورهای آمریکای جنوبی هم هست به معنی قورباغه است! یعنی اگر بخواهیم این خودرو را به کشور دوست و برادر ونزوئلا بدهیم احتمالا با این اسم کسی آن را نمی خرد.
ضمن آنکه در فارسی نیز رانا معنی خاصی ندارد (لقب راجاهای هندی ..!!) (دهخدا و معین)
شاید هم مانند کلمات گویا، بینا و شنوا (فعل امر+ الف ) ترکیبی از Run + الف ! است یعنی دونده.
بدیهیست که ممکن است یک کلمه در زبانهای مختلف معانی بسیار متفاوتی داشته باشد انتظار نمیرود که تمام زبانهای دنیا بررسی شود ولی و کمی مطالعه و پرس و جو لازمه چنین کاریست. فکر میکنم این خودرو نیز مانند دیگر خودروهای ایران خودرو تغییر نام خواهد داشت.
نامگذاری خودرو در ایران را مقایسه کنید با نامهایی که خودروهای خارجی دارند. وقتی نیسان نام یکی از محصولات خود را قشقایی(Qashqai) میگذارد، اولین چیزی که دیده میشود، دقت نظر و مطالعه وسیع کمیته ایی است، که برای نام گذاری خودرو در آن شرکت فعالیت دارند. از آنجا که در ایران (مثل شخص خود من) همه کارشناس همه چیز هستیم، نتیجه بهتر از این نمیشود.
ارادتمند تمام همکاران پیشین و دوستان در ایران خودرو هستم. به دل نگیرید. نظر دوستان را در این زمینه به دیده منت میپذیرم.
پی نوشت:
بعضی از دوستان نظر دادند که رانا از ریشه راندن و مانند بینا و شنواست (در وبسایت مربوط به این خودرو نیز چنین آمده است) ولی باز هم به نظر من این واژه اشکال دارد. بینا یعنی کسی که میبیند و شنوا یعنی کسی که میشنود و ... پس رانا یعنی کسی که میراند؟ ولی کسی که این لغت را ابداع کرده منظورش از رانا چیزیست که رانده میشود نه راننده!! انصاف دهید که کسی با شنیدن این لغت، به آن معنی که منظور بوده نمیرسد.
نظرتان در مورد این جمله ها چیست؟
- خودروی من راناست.
- رانایی خودروی من بینظیر است.
- چه ماشین رانایی داری!
نقشه شهرهایی از جهان که تا کنون دیده اید
این سایت برای مدیران ایران خودرو و بعضی از کارشناسان اونجا بیشتر توصیه میشه. فکر کنم برای بعضی از همکاران قدیمی نقشه اروپا مثل نقشه ایران برای من باشه که جای خالی نمیشه توش پیدا کرد.
فیلترشکن ایرانی
خیابانها در اطراف واشنگتن
اما مشکل من فقط GPS نبود. نقشه گوگل کمک کرد که بفهمم مشکل چیه. در واقع 3 علت رو میتونم بشمرم
- در آمریکا بیشتر خیابانهای اصلی هم شماره دارند و هم اسم! و GPS بعضی مواقع اسم رو میگه و بعضی مواقع شماره.
- یک خیابان اصلی ممکنه در قسمت های مختلف اسم های مختلف داشته باشه! عکس زیر نشون میده که مثلا یک خیابان (سرمه ایی رنگ) بعد از تقاطع با خیابان دیگر اسم آن خیابان را میگیرد (مسیر سبز و قرمز و آبی) یعنی 3 اسم برای یک امتداد.
- یکی از اصولی که کمک به پیدا کردن مسیر و آشنایی با یک منطقه میکنه توازی و عمود بودن خیابانهاست ولی در منطقه ما، این اصل خیلی کم رعایت شده (باز هم یک نگاه به عکس زیر بیندازید- کلیک) البته عکس بالا مربوط به داخل شهر واشنگتن دی سی هست که نظم خیلی خوبی داره و خیابانها عمودی و افقی هستند و عمودی ها شماره و افقی ها حروف الفبا رو دارند که کار رو خیلی راحت میکنه. گرچه در اونجا هم اسم کسی یا شهیدی رو روی بعضی خیابونها گذاشتند که نظم رو به هم میزنه. ولی کلا خیلی بهتره.
یک نرم افزار مهندسی
این نرم افزار مختص انجام محاسبات معمول در مهندسی مکانیک و عمران است. محاسباتی شامل موارد زیر
- انواع تیرها و بارگذاری آنها
- خرپا (با امکان طراحی هر نوع خرپای دو بعدی)
- پیچش
- خمش
- کمانش
- پرچ
- مخازن تحت فشار
- دایره مور
دورها
این دوست عزیز جناب حنیف افخمی ستوده است که به دوستی با او افتخار میکنم. این آقا حنیف ما طبع شعر قابل تحسینی داره و قبل از این که ما راهی سفر طولانیمون بشیم لطف کرد و این شعر رو برامون نوشت. خوندنش حس خوب و محکمی بهم میده. میخواستم شما هم از خوندنش لذت ببرید.
دورها
همیشه خانه ها گریه می کنند
گفتی که دورها خانه ها گریه می کنند
خورشید را در چشمت نشاندی
و جاده قدم هایت را می شمرد
هر گردنه
سوالی بود به سنگینی همه ی پس پشت
پرتگاهی که
دهان گشاده بود
کنامی که
کمین می کشید
ماری که
می لغزید
یا بهشتی که وعده داده شده .
سنگ ها
گردنه ها
و گام هایت .
در عبور از آن همه
غباری مانده .
دستانی که خورشید را به طلوع می آرند
همیشه تاول دارند
چشمانی که سحر را می جویند
اشکبارند
پسران طوفان
همیشه بی قرارند .
نمی توان به فراغت خفت
و از صبح نوشید
با لبان سوخته
نمی توان به فراخی خندید .
گردنه ها
زیر گام هایت لرزید
جاده را سر تسلیم نبود
همچنان که ترا پای خستگی
سنگ های نامنتظر
زخم های ترا تقدیس کردند
و سرنوشت
به پاس جستجویت
سربسته ترین راز عالم شد.
عکس بالا رو که با حال و هوای شعر نزدیک احساس کردم مسیر دریاچه گهر است که پارسال گرفته ام و خاطره 60 کیلومتر پیاده روی در یک روز را برایم زنده میکند.
نوروز و فستیوال شکوفه های گیلاس در دی سی
البته یک هفت سین خوشگل هم داشتیم که کلی باهاش صفا کردیم.
در ایالت ویرجینیا بهار بسیار زیباست و همه مردم بهار اینجا رو خیلی دوست دارند. درصد بالایی از درخت ها شکوفه کرده اند و مناطق شهری را که در واقع خانه هایی در دل جنگل هسنتند به تابلوهای بی بدیلی از طراوت و زندگی تبدیل کرده اند.
صدای انواع و اقسام پرنده ها و جنب و جوش سنجاب ها و آهو ها و راکن ها را هم نباید نادیده گرفت.
در واشنگتن دی سی که حدود 20 کیلومتر با ما فاصله داره هم درخت های گیلاس زیادی وجود داره که عمدتا توسط دولت ژاپن به اینجا هدیه شده. تصاویر زیر رو یک شنبه گذشته از اونجا گرفتم. طی دو هفته ایی که شکوفه ها باز میشن همه مردم برای دیدن این مناظر به اونجا میان.
این عکسها دقیفا از اینجای دنیا گرفته شده اند:
چرا اقتصاد دنیا داغون شد؟ (کلیپ)
من پیمان میبندم!
در مورد انتخابات آمریکا و اوباما همه ما چیزهایی شنیده ایم و میدانیم. اما امروز میخوام کمی در مورد نکته خاصی که به نظرم رسیده صحبت کنم. مسلما مقایسه انتخابات در ایران و امریکا خصوصا انتخاب خاتمی و اوباما، به قول بعضی ها قیاس مع الفارق است! چراکه همه چیزش فرق میکند ولی یک نکته کمابیش مشترک هست و آن حسی است که آنروز مردم ایران پس از انتخاب خاتمی داشتند و امروز مردم آمریکا بعد از انتخاب اوباما دارند. این حس از جنس شور و حسیست که مردم ایران قبلا هم درسال 57 داشتند.
نکته مهمی که باید حاکمان یک جامعه بزرگ به آن توجه داشته باشند، هدایت و استفاده مناسب از این انرژی تزریق شده به جامعه است. حسی که روز شنبه ساعت 2 بعد از ظهر سوم خرداد 76 بعد از قطعی شدن انتخاب خاتمی داشتیم یادتان هست؟ چه بر سر این شور آمد؟ آیا ایجاد چنین شوری در تاریخ یک ملت کاری آسان و ارزان است؟ آیا تلخ کردن کام مردم مسرور به جاست؟
در اینجا (آمریکا)تقریبا این شور دیده میشود. همه امیدوارند، همه آماده همکاری برای ایجاد تغییرند. البته میزان گرمی و سردی مردم اینجا کمتر از ما ایرانی هاست. یعنی کیفیتش یکیست ولی شاید کمیتش فرق کند.
همه این حرف ها برای این بود که بگویم اینجا میخواهند از این نیرو استفاده کنند و شعار " تغییر" را عملی کنند.
ویدئوی زیر که توسط تعداد زیادی از هنرپیشه ها و خوانندگان و افراد معروف آمریکا اجرا شده را ببینید.
عنوان آن این است:
I pledge allegiance to Obama
من به پیروی از اوباما، پیمان میبندم
بخشی از متن کلیپ بالا:
جمله اوباما :
So let us summon a new spirit of patriotism, of responsibility, where each of us resolves to pitch in and work harder and look after not only ourselves but each other
پس بیایید روح وطن پرستی و حس مسئولیت را فراخوانیم چرا که تک تک ما برآنیم که با سخت کار کردن و مراقبت از نه نتها خود بلکه یکدیگر، در آن نقش داشته باشیم.
من پیمان میبندم
من پیمان میبندم
که بیشتر لبخند بزنم
که بیشتر عشق بورزم
که پدر و مادر بهتری باشم
من پیمان میبندم
که وقتم را بدون چشمداشت برای کودکان بیمار اختصاص دهم
که به همکاریم با یونیسف برای تبدیل اینجا به جایی بهتر برای کودکانمان ادامه دهم
که صدای کسانی باشم که صدایی ندارند
که خودم را یک آمریکایی بدانم نه یک آفریقایی-آمریکایی (سیاه پوست)
که همیشه کشورم را با غرور، وقار و صداقت جلوه بدهم
که برای کشورم خدمات داوطلبانه انجام دهم.
من پیمان میبندم
که در هنگام رانندگی به دیگران توهین نکنم
تا برای درمان آلزایمر کمک کنم
تا به مردم مسن کشورم کمک کنم
تا به غریبه ها محبت بیشتری نشان دهم
من پیمان میبندم
تا همسایه هایم را ببینم و اسمهایشان را بدانم و به آنها لبخند بزنم
و بپرسم چگونه میتوانم امروز کمکی بهشان بکنم
تا برای خواهرها و برادرانم مربی خوبی باشم
تا مصرف پلاستیک را در زندگیم کم کنم (حتی با کم کردن مصرف بطری آب معدنی)
تا 500 درخت بکارم تا به سیاره ام کمک کنم
که با مصرف کمتر کیسه های پلاستیکی فروشگاهها، کمک به محیظ زیست کنم
تا کمتر مصرف کنم و بیشتر بکارم
تا ماشین هایبرید (برق و بنزین) بخرم
تا آهسته تر برانم تا کمتر بنزین مصرف کنم
من پیمان میبندم
تا آدم بهتری باشم
تا به تحصیل کودکان کمک کنم
که با آزادی یک میلیون برده در جهان کنم کنم
که هر روز چیز تازه ایی یاد بگیرم
تا اول خودم را تغییر بدهم قبل از اینکه از دیگران بخواهم
.
.
.
شما چه پیمان میبندید؟
من پیمان میبندم
که خدمتگزاری برای رییس جمهورم و همه مردم دنیا باشم
چراکه با هم میتوانیم
چراکه با هم هستیم
وبا هم به تغییری که به دنبالش هستیم خواهیم رسید.
لینک دانلود ویدئو
--------------------------------
راستی
کمی به جمله ها دقت کنید خیلی از آنها در تعلیماتی که در اسلام هست شبیهند نه؟
چند تا علامت سوال و تعجب.
--------------
پی نوشت: یکی از خوانندگان کمنتی گذشته که لازم دیدم توضیح بدم: کامنت ایشان: "نمی دونم چرا همه جا دنبال این میگردی که یه جوری همه چیز رو به اسلام شبیه بدونی. برای اینکه خیلی به این چیزا علاقه داری٬ یکمی کتاب های یهودی بخون ببین که چقدر اسلام و قرآن از روی آنها کپی شده. البته یک کاره راحتتر٬ کتاب های زرتشتی رو با قرآن و رساله ها مقایسه کن. گاهی خط به خط کپی شده. سعی کن از این فرصتی که مفتی گیر آوردی( به لطف همین غیر مسلمان ها که اجازه میدن تو و امثال تو بیان تو این کشور) یکم دیدت رو باز کنی. این مردم٬ فرهنگ و روش زندگی شان بسیار با خرافاتی بنام اسلام فرق داره."
نخست اینکه انصاف نیست از این همه مطلبی که نوشتم به جملهٔ آخرش ایراد بگیرید (-:
-
دوم اینکه یادم نمیاد در وبلاگم همه چیز رو به اسلام ربط داده باشم !
سوم اینکه با این جمله میخواستم بگم در کشور ما که عمدهٔ مردم لااقل اسما مسلمان هستند و سالهاست این حرفها رو میشنوند در جامعه عملا اثر زیادی از آن نمیبینیم.
-
در حالی که در آمریکا قطعا میشه گفت با تعقل بهش رسیدند. نه با خوندن تورات و انجیل.
اصلا چه فرقی میکنه منبع این تفکر کجاست. من که در مورد اینکه اصل فلان موضوع در تورات یا انجیل یا قران هست تعصبی ندارم . ایرادی که به من گرفتید به خودتون هم وارده. مهم اینه که ما داریم و استفاده نمیکنیم ولی اینها نداشتند و بهش رسیده اند.
داشتم روز آنلاین را میخواندم که این قسمت از سخنرانی عبداله نوری را مناسب بحث بالا دیدم: تا نظر شما چه باشد!
سفری به شرق Vinginia
چند روز پیش همراه با جمعی از دوستان قدیمی بازیافته! سفر کوتاهی به شرق ایالت ویرجینیا داشتیم و علاوه بر دیدن شهر قدیمی Williamsburg که از اولین نقاطیست که انگلیسی ها در آمریکا مستقر شدند، سری هم به شهر ساحلی Virginia Beach زدیم.
یک تور2-3 ساعته بر روی اقیانوس برای دیدن نهنگ! های مهاجرداشتیم که خیلی هیجان انگیز بود. دربرگشت، از مسیر پل-تونل ویرجینیا برگشتیم که سازه جالبیه در واقع شبه جزیره بزرگی که در شرق آمریکا قرار داره رو از جنوب به ویرجینیا وصل میکنه (نقشه زیر)
سایت رسمی این پل تونل
اطلاعات بیشتر
نقشه در wikimapia
پی نوشت : به علل نا معلوم شرق و غرب را اشتباه گرفته بودم! که با تذکر یکی ار خوانندگان تصحیح شد.