از کرامات شیخ ما این است


در سفری که به استان یزد داشتیم سری هم به اردکان زدیم و قصد داشتیم طبق معمول تا ته دیدنیهاش رو در نیاوردیم دست بر نداریم ! ولی عجیب بود که تقریبا همه جاهای دیدنیش تعطیل بود ( منزل پدر خاتمی، موزه مردم شناسی، حمام فلانی و منزل بهمانی و ....) لازم به ذکره که در یک روز معمول و غیر تعطیل اونجا بودیم. با وجود اینکه این شهر در راه ترانزیت هست و باید مسافر و گردشگر هم نسبتا زیاد داشته باشه ولی نگاه های عجیب و غربی مردم شهر به من و خانمم، خلاف این گفته رو ثابت میکرد.

بگذریم، در گشت و گذارمون توی بافت قدیمی شهر منظره بالا رو دیدم که فکر میکنم مربوط به یک سقاخونه یا امام زاده بود، که طبق معمول مردم دخیل بسته بودند، نکته جالب اینکه شاید حدود 150 الی 170 قفل رو میشه دید که اگر این مکان یا شخص کرامتی داشت نباید اینهمه قفل اونجا میموند (فکر میکنم درستش اینه که که بعد از اینکه حاجت برآورده شد باید قفل را باز کرد) مثل داستان اون مریضی که یک دوای الکی رو 30 سال برای درمان مصرف کرده بود وبا این وجود اون رو به دیگران هم توصیه میکرد!

از همه جالب تر اون قفل کوچولوی سمت چپه که به جای در، به یک قفل دیگر بسته شده. احتمالا حاجت مربوطه پیشنیاز داشته !!!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

http://webstats.motigo.com/
ممد جان حالشو ببر

ناشناس گفت...

علاوه بر ممد جان، بنده نیز حالش را بردم آقای نا شناس، حلال کن
ممد جان، نصیحتی کنمت بشنو و بهانه نگیر: هیچ وقت به اعتقادات یک مردم نخند! به جای این کار می توانستی همانجا ابتکاری به خرج دهی و حاجت ها را کنترات برداری، بعد یک قفل خرکی عظیم می گرفتی، در را به دیوار می دوختی، بعد روش می نوشتی: حالا آقاجون! اگه راس میگی وازش کون، آقا هم واسه ی اینکه حالِ تو یکی رو بگیره، قفل و در و دیوار و تو و این وبلاگت و اون آقای ناشناسو همه رو جرّو واجر می کرد میذاشت کنار