من کرم شبتابم

"من کرم شبتابم

شبها من میتابم

روزها من میخوابم

شب نیمی از دنیاست

دنیای شب زیباست

شب خود همه روشناییست

شب خود همه داستانیست

شب قصه ها، غصه ها، شب رازها دارد

داستانها، پروازها دارد ..."


هنوز صداش تو گوشمه انگار تازه شنیدمش.

یادتون میاد تئاتر اون کرم شبتاب رو که نمیتونست شبها بخوابه و ....


هیچی، یک سر کوچیک به کودکی زدم ، همین!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

یادش به خیر، کلاس اول راهنمایی بودیم. الان که فکر می کنم میبینم دریک برنامه کودک بی اهمیت عجب هنری به کار رفته بود. این روزها کمتر پیش می آید
یک همکلاسی داشتیم، برادرش مسئول بسیج مدرسه بود، زنگ زده بود به صدا و سیما بپرسد این آهنگ را چه کسی ساخته است، بدجوری آدم را یک حالی می کند، بگذریم
من هم مدت ها با این آواز حال می کردم، اما بزرگ تر که شدم، برای شبهای بی خوابی این تصنیف را زمزمه می کردم:
ما را همه شب نمی برد خواب
دل نکته ی روزگار دریاب
در بادیه تشنه ها بماندند
وز حلّه به کوفه می رود آب